شرکت در مسابقه |
الحمد لله رب العالمین، و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین، سیما امام زماننا، حجة الله فی الأرضین(روحی و ارواحُ العالمین لتراب مقدمه الفداء).
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الارواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ.[1]
گاهی شنیده میشود که در فضای مجازی بعضی از برادران اهل سنت، نسبت به توهینی که گمان کردهاند نسبت به معاویه شده، موضع گرفتند و بیانیه صادر کردند و او را یکی از صحابه بزرگ رسول الله9 مطرح کردند. قبل از ورود به اصل بحث، لازم است چهار مقدمه مورد توجه قرار گیرد:
مقدمه اول: ایجاد فضا برای بیان حقیقت
از برادران اهل سنت بابت این که برای بار دوم فضای بیان حقیقت را برای جامعه امامیه فراهم کردند، تشکر باید کرد: مرتبۀ اوّل آن شیخ هتاک، جسارتی را به اهل بیت پیامبر اکرم9 کرد و در واقع فضایی برای حقیقت گویی باز شد و بیان شد که کسانی که نسبت به اهل بیت عصمت هتاکی میکنند؛ خودشان و بزرگانشان چه کسانی هستند؟ از نظر اخلاقی و از نظر تدین در چه سطحی هستند؟ فضایی بود که خودشان فراهم کردند. و این هم مرتبۀ دوم است که خودشان فضایی فراهم کردند، تا در مورد معاویه حقیقت بیان شود.
اگر بحث در مورد معاویه بیان نمیشد، ملاحظه حال ایشان شده بود؛ اما حالا که خودشان این باب را باز کردند، باید حقایق بیان شود، حقایقی را که خودشان برای مأمومین و مردم خودشان نمیگویند.
مقدمه دوم: صحابه و تابعین از دیدگاه سلف اهل سنت
اهلسنت معاصر، یک غلو، یک قداستِ فوق العادهای را برای تمام صحابه قائل شده اند؛ از این رو، اگر کمترین جملهای نسبت به صحابه صادر شود، توهین به صحابۀ کرام رسول الله تلقی میکنند؛ ولی آیا واقعیت این است که همۀ صحابه عادل هستند و از تقدس برخوردارند؟ برخی از عالمان بزرگ اهل سنت، بعضی از صحابه را قبول ندارند و نسبت به اینها ادعا کردند که به مرز فسق و ظلم رسیدهاند. تفتازاني در اینباره مینویسد: «بین صحابه اختلافاتی رخ داده و به روی هم شمشیر کشیدهاند، درگیریهای خونین بینشان رخ داده و انسانهای ثقه این درگیریها را برای ما نقل کردهاند. ظاهر این درگیریها دلالت دارد بر اینکه بعضی از صحابه از راه حق فاصله گرفتند و تا مرز ظلم و فسق پیش رفتند».[2]
از کلام تفتازانی مشهود است که بعضی از صحابه ظالم و فاسق هستند و عادل نیستند. تفتازانی در ادامه، انگیزه و علت فسق صحابه اینچنین بیان میدارد: «علت آن حِقد، عناد، حسد، لجاجت و طلب مُلک آنها میباشد(دنیا پرست بودند، جاه پرست بودند)، همچنین آنها به دنبال شهوات رفتند چون صحابه معصوم نیستند».[3]
اهلسنت معاصر یک هالهای از قداست برای همۀ صحابه قائل هستند و حال آنکه سلف ایشان میگوید: «عدهای از این صحابه فاسق بودند، ظالم شدند و علتش هم دنیاپرستی و شهوترانی بوده است».
همچنین علمای سلف اهل سنت در مورد قاتلان عثمان چه میگویند؟ ذهبی نسبت به قاتلان عثمان میگوید: «آرزوی جهنم برایشان داریم، از آنها بیزاری میجوییم. نسبت به اینها بغض داریم».[4]
ابن حزم میگوید: «قاتلان عثمان، همه فاسق و ملعون هستند».[5]
این در حالی است که عمر بن شبه النُّميري البصری چنین میگوید که از ابوسعید خُدْری پرسیدند: آیا از صحابه کسی شاهد قتل عثمان بود؟ گفت: «بله، هشتصد نفر از صحابه در این قضیه سهیم بودند».[6]
عبدالرحمان بن عُدَیس( از اصحاب بیعت شجره)،[7] چون قاتل عثمان است، مورد لعنِ اهل سنت قرار گرفته است.
در نتیجه قداستی را که اهل سنت معاصر برای صحابه قائل هستند، خلاف سیرۀ سلف خودشان است.
نکات
این کلام عالم اهل سنت؛ یعنی تفتازانی است که اینگونه قاطعانه دربارۀ تابعین اظهار نظر میکند!!
مقدمه سوم: بی تفاوتی اهل سنت معاصر نسبت به وقایع مهم اسلام
جای بسی تعجب است که در ماه محرم، همان ماهی که شجرۀ ملعونه[10] نسبت به اهل بیت عصمت آن جسارت و جنایت را مرتکب شد. هیچ موضعی یا کمتر موضعگیری از اهل سنت معاصر نسبت به این جنایت دیده و شنیده نمیشود؛ فرزند رسول الله را سر بریدند، فرزندان و اصحاب رسول الله را سر بریدند؛ به راحتی با این واقعه کنار می آیند! ولی کوچکترین توهین به معاویه (که توهم توهین بوده است) فوراً موضع میگیرند؛ یعنی توهین به فرزندان رسول الله توهین به امام حسین و آن برخوردی که با امام حسین شد این کمتر از توهینی است که به معاویه شده است؟ خیلی زود بعضیها قلم به دست میگیرند یا مجبور هستند که بنویسند یا موضع گیری کنند.
اما آن شیخِ هتاک، توهینی که به اهل بیت پیامبر کرد، دیده نشد که موضع گیری مناسبی بر علیه او گرفته شود و او را به خاطر آن حرفی که زد، توبیخ کنند. با توجه به اینکه علمای اهل سنت ادعای محبت اهل بیت: و این محبت را جزء دین خود بشمار میآورند و کسی که محب اهل بیت نباشد از نظر ایشان اصلاً مسلمان نیست. آن وقت یکی بیاید هتاکی کند در نسل و نَسَب و اصل و ریشۀ امام زین العابدین7 و اهل بیت: تشکیک کند و حرف بزند و هیچ موضعی گرفته نشود.
این مسائل جای بسی تعجب است و ترس این میرود که این نسل جدید نسبت به علمای اهل سنت نگاه دیگری داشته باشد، ایشان را همان نواصب قلمداد کنند و این احتمال را بدهند که رگههایی از نصب در ایشان نمایان شده است؛ زیرا نسبت به جسارتهایی که به اهل بیت رسول میشود، هیچ احساسی نشان نمیدهند؛ اما نسبت به معاویه که معلوم الحال است، اینگونه موضع میگیرند.
مقدمۀ چهارم: حقایق فراموش شده
بزرگان اهل سنت تصریح دارند که وقتی که معاویه متولد شد، چهار نفر مدعی بودند که معاویه فرزند ماست:[11] عمارة بن ولید بن المغیره، مسافر بن عمرو، ابوسفیان و یک شخص دیگر هم که اسمش را بیان نمیکنم.
سؤال مهم: کسی که ناپاکزاده است؛ آیا واقعاً ارزش دارد که برخی از اهل سنت اینقدر برایش سرمایه بگذارند و از منبر و نماز جمعه به نفعِ او استفاده کنند؟!!
به صراحت باید گفت: معاویه صحابی نیست؛ چون وی نه از مهاجر است و نه از انصار. آنهایی که پیامبر9 را یاری کردند، آنها انصار و صحابۀ پیامبر هستند و آنهایی که در مکه اسلام آوردند و با پیامبر اکرم هجرت کردند، ایشان هم جزء اصحاب پیامبر و جزء مهاجرین هستند؛ ولی معاویه در سال فتح مکه(سال هشتم هجرت) مسلمان شد. دیگر راهی نداشت، چارهای جز اسلام آوردن نداشت.
اینان همه «طُلقاء»[12] و «ابناءُ الطلقاء» هستند؛ امیرالمؤمنین7 به معاویه به صراحت میفرماید: «بدان تو از آزاد شدگانی هستی که خلافت برای ایشان روا نیست».[13]
یکی از دروغهای تاریخ، کاتب وحی بودن معاویه است؛ چنانچه عبدالرحیم خطیب از نویسندگان معاصر اهل سنت در کتاب خود مینویسد: «برخلاف آنچه شنیده میشود، معاویه از کاتبان وحی نبوده، بلکه بعضی اوقات، نامۀ عادی برای رسول خدا مینوشت و همین امر منشأ اشتباه بود که او یکی از کاتبان وحی بوده است».[14]
ابوهُریره نیز مینویسد: «جمعی میخواستند برای معاویه شیرین زبانی کنند و به او تقرب پیدا کنند، به همین دلیل، او را کاتب میخواندند، این جریان گذشته از اینکه دروغ است، واقعیت و عقل نیز آن را انکار میکند».[15]
امام بخاری وقتی که به فضائل صحابه میرسد، نمیگوید فضائل معاویه، بلکه مینویسد: «ذِکرُ معاویة»؛ فقط به اسم او بسنده میکند. حتی یک فضیلت هم برای او نقل نمیکند؛ یعنی اگر معاویه، یک فضیلت داشت، همان را نقل میکرد.
ابن تیمیه که امام تکفیریهاست، میگوید: «در فضیلت معاویه احادیثی به پیامبر نسبت میدهند، همۀ آنها دروغ است».[16]
عینی میگوید: «یک حدیث صحیح در فضیلت معاویه نداریم».[17] شخصیتهای بزرگ اهل سنت همین را میگویند؛ به عنوان مثال ابن حجر عَسقلانی،[18] اسحاق بن راهویه، شوکانی، احمد بن حنبل و… .[19]
فقط ممکن است یک حدیث صحیح وجود داشته باشد؛ آن هنگامی که رسول خدا به دنبال معاویه فرستاد که چیزی بنویسد، گفتند که مشغول خوردن است. برای مرتبۀ دوم فرستادۀ پیامبر آمد، گفتند مشغول خوردن است. مرتبۀ سوم به دنبال او فرستاد، باز گفتند مشغول خوردن است. حضرت فرمود: «لا أَشْبَعَ اللَّهُ بَطْنَهُ؛ خدا شکمش را سیر نکند».[20]
نَسایی در مقدمه کتاب سُنَن این داستان را نقل کرده است و میگوید به علت بیان این مطلب، از دست اهل شام کتک خورده است.
متأسفانه به قصد کشت او را زدند. پس از آن هم، در یکی از دو مکان فلسطین یا مکه، به خاطر ضرباتی که خورده بود، از دنیا رفت.[21]
اما روایات دیگر مانند: «أللهم اجعَلهُ هادیاً مهدیاً» این روایت، یک طریقش مرسل است و طریق دیگرش نیز ضعیف است. بنابراین، تمام روایاتی که در فضیلت معاویه نقل شده، به اعتراف خود اهل سنت کذب است و دروغ.
معاویه در کلام بزرگان اهل سنت
پس از بیان این چهار مقدمه، وارد اصل بحث میشویم. از بزرگان و عالمان سلف اهل سنت تا به امروز، نسبت به معاویه موضع داشته و سخنانی گفتهاند که به برخی از آنها اشاره مینماییم:
این مطلب اشاره به روایتی است که نقل شده ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش(یزید) از پیش و از پسِ او در حرکت بودند، رسول خدا9 آنها را دید و فرمود: «لَعَنَ اللهُ القَائِدَ وَ الرَّاكِبَ وَ السَّائِقَ؛ خدایا، جلودار(پیشرو)، سواره و حرکت دهنده(از عقب) را لعنت کن».[27]
چنان که معلوم است اهل سنت، امام حسین(سید شباب اهل الجنه) را هم محکوم میکنند که چرا از معاویه تعبیر طاغوت کرده است!!؟
وی در کتاب خود نوشته، مأمون عباسی در سال 211هجری در بیانیهای اعلام کرد: «کسی که از معاویه به نیکی یاد کند یا او را بر هر یک از صحابه مقدم بدارد، خونش هدر است».[29]
همچنین معتضد عباسی در سال284 هجری، تصمیم گرفت که سر منابر معاویه را لعن کنند.[30]
همو مینویسد: در سال 351 هجری در بغداد(پایتخت بلاد اسلامی) دستور داده شد که بر سردرهای مساجد بغداد نوشته بشود: «لعنت خدا بر معاویه».[31]
همچنین وی در جای دیگر میگوید: «معاویه انسان فاسقی بود و به بیدینی و انحراف از اسلام شهرت داشت».[35]
همچنین وی میگوید: امیرالمؤمنین7 دربارۀ معاویه به زیاد بن ابیه فرمود: «إنَّ مُعاوِيَةَ كالشَّيطانِ الرَّجيم…؛ حتماً معاویه شیطان رجیم است».[36]
همچنین آن حضرت در قبل از جنگ صفین میفرماید: «تلاش میکنم که زمین را از وجود این(اشاره به معاویه) پاک کنم».[37]
یعنی با بودن معاویه، زمین پاک نیست، با نابود کردنش میخواهم زمین را طاهر کنم؛ پس اهل سنت باید با امیرالمؤمنین هم موضع بگیرند!!
همو مینویسد: هنگامی که معاویه در مسجد کوفه سخنرانی کرد و امیرالمؤمنین علی7 را لعن کرد، امام حسن در جواب او فرمودند: «خداوند کافرترین ما را و بدترین ما را لعنت کند؛ تمام اهل مسجد گفتند آمین».[38]
از این عبارت معلوم میشود که مردم در زمان خود معاویه، او را قبول نداشتند و ملعون بودن وی را تأیید میکردند.
اکنون موضعگیری اهلسنتِ معاصر نسبت به حُمّانی را باید دید؛ وقتی میگوید: معاویه دین نداشته و کافر از دنیا رفته است؛ چرا جوابی برای این کلام حُمّانی نمیدهند؟ چرا نسبت به این قضیه ساکت هستند؟
وی در کتاب خود مینویسد: عبدالرزاق صنعانی(متوفای211ق) وقتی که نام معاویه در درسش برده میشد، عصبانی میشد و میگفت: «اسم اینها را ببری هوای کلاس آلوده و کثیف میشود، اسم اینها را نبرید».[41]
همو میگوید: عبیدالله بن موسی(متوفای213ق)[42] اجازه نمیداد کسی که هم نامِ معاویه باشد در درس او شرکت کند و اگر کسی معاویه، نام داشت و در درسش شرکت میکرد، استاد درس شروع نمیکرد و می گفت: «تا این شخص بیرون نرود، من درس نمیگویم».[43]
آن وقت یک عده به جای این که اظهار تأثر، تألم و تأسف کنند که چنین کسی مانع پیشرفت اسلام شده؛ از او دفاع میکنند که روشش ادامه پیدا کند و بیشتر مانع پیشرفت اسلام شوند!
نکات
توصیه های مشفقانه
آن عزیزانی که به هر دلیل بیانیه نوشتند و اعتراض کردند؛ از آنها تقاضا میشود:
شهر مقدس قم/ نجم الدین طبسی
دوم شهریور 1401شمسی/26محرم الحرام1444قمری
شرکت در مسابقه |
—————————————————
[1]. کامل الزیارات، ابن قولویه، ص176.
[2] . «أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات و المشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ، و المذكور على ألسنة الثقات يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق، و بلغ حد الظلم و الفسق»(شرح المقاصد، ج5، ص310).
[3]. «و كان الباعث له الحقد و العناد، و الحسد و اللداد، و طلب الملك و الرئاسة و الميل إلى اللذات و الشهوات إذ ليس كل صحابي معصوما»(همان).
[4]. «حُكْم قاتِل عُثْمَان: و قاتل الزبير، و قاتل طَلْحَةَ، و قاتل سَعِيد بْن جُبَيْر، و قاتل عمّار، و قاتل خارجة، وقاتل الْحُسَيْن. فكلّ هؤلاء نبرأ منهم ونبغضهم فِي الله، وَنَكِلُ أمورَهُمْ إِلَى الله عز وجل»(تاریخ الاسلام، ج3، ص654).
[5]. ابن حزم بعد از اینکه توضیح می دهد مجتهد در اجتهاد خود اگر درست اجتهاد کند دو ثواب و اگر به خطا رود یک ثواب برای اوست ولی اجتهاد قاتلان عثمان را نمیپذیرد و میگوید: «وَلَيْسَ هَذَا كقتلة عُثْمَان رَضِي الله عَنهُ لأَنهم لَا مجَال للإجْتِهَاد فِي قَتله لِأَنَّهُ لم يقتل أحدا وَلَا حَارب وَلَا قَاتل وَلَا دَافع وَلَا زنى بعد إِحْسَان وَلَا ارْتَدَّ فيسوغ الْمُحَاربَة تَأْوِيل بل هم فساق محاربون سافكون دَمًا حَرَامًا عمدا بِلَا تَأْوِيل على سَبِيل الظُّلم والعدوان فهم فساق مَلْعُون»(الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج4 ص125).
[6]. «عن غياث البكري قال: سألت أبا سعيد الخدري رضي الله عنه عن قتل عثمان، هل شهده أحد من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: نعم، لقد شهده ثمانمائة»(تاريخ المدينة المنورة، ج4، ص1175).
[7]. اشاره به آیه18، سوره فتح. کسانی که پس از صلح حُدیبیه زیر درخت سدر بر پایداری و وفاداری بر نبوت و رسالت حضرت محمد9 بیعت کردند.
[8]. ابن حجر عسقلانی میگوید: «صحیحترین تعریفی که در اینباره ارائه شده این است: صحابی کسی است که پیامبر9 را ملاقات کرده باشد…(الإصابة فی تمییز الصحابة، ج1، ص158-159)
[9]. «أما ما جرى بعدهم من الظلم على أهل بيت النبي صلى اللّه عليه و سلّم فمن الظهور بحيث لا مجال للإخفاء، و من الشناعة بحيث لا اشتباه على الآراء، إذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء، و يبكي له من في الأرض و السماء، و تنهد منه الجبال، و تنشق الصخور، و يبقى سوء عمله على كر الشهور و مر الدهور، فلعنة اللّه على من باشر، أو رضي، أو سعى، و لعذاب الآخرة أشد و أبقى»(شرح المقاصد، ج5 ص311).
[10]. اشاره به آیه60، سوره اسراء. مقصود از شجرۀ ملعونه، بنی اُمیه هستند(رک: کتاب سلیم بن قیس، ج2، ص773).
[11]. مثالب العرب، ص72؛ ربیع الابرار، ج3 ، ص549؛ الاغانی، ج9، ص49؛ العقد الفرید، ج6 ، ص86؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج1، ص336.
[12]. رسول خدا9 پس از فتح مکه، تمام دشمنان و مشرکان مکه را آزاد کرد و این گونه دستور فرمود: «إذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»(امتاع الاسماع، مِقریزی، ج۱، ص391؛ آثار الحرب فی فقه الاسلامیة، ذحیلی، ص۲۱).
[13]. «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ مِنَ الطُّلَقَاءِ الَّذِينَ لا تَحِلُّ لَهُمُ الْخِلافَةُ»(شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج14، ص35).
[14]. شیخین، ص159
[15]. ابوهریره، ص204، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص132 همین مضمون را از عبدالله بن عمر آورده است. العقد الفرید، ج4، ص160. دینوری در المعارف، ص30نیز به همین مضمون اشاره کرده است.
[16]. «رووا الاحادیث عن النبی فی فضل معاویة»(منهاج السنة، ج 2، ص 207).
[17]. عُمدةُ القارى، ج 16، ص 249.
[18]. فتح البارى، ج7، ص 83.
[19]. رک: ارشاد السارى، ج6، ص 141؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 77.
[20]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج15، ص176.
[21]. سیراعلام النبلاء، ج 14، ص132 ـ 129؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 77.
[22]. الرسائل الکلامیّه، ص292-297.
[23] . عن الحسن قال: أربع خصال كن في معاوية لو لم يكن فيه منهن إلا واحدة لكانت موبقة انتزاؤه على هذه الامة بالسفهاء حتى ابتزها أمرها بغير مشورة منهم وفيهم بقايا الصحابة وذوو الفضيلة واستخلافه ابنه بعده سكيرا خميرا يلبس الحرير ويضرب بالطنابير وادعاؤه زيادا وقد قال رسول الله صلى الله عليه و سلم الولد للفراش وللعاهر الحجر وقتله حجرا ويلا له من حجر وأصحاب حجر مرتين(تاريخ طبري، ج4، ص208).
[24]. السنة، ابو بکر بن خلال، ج3، ص505، ح808.
[25]. أما بعد، فأنت وثني، ابن وثني دخلت في الإسلام كرها، و خرجت منه طوعا، لم يقدم إيمانك، و لم تحذر نفاقك؛ و نحن أنصار الدين الذي خرجت منه و أعداء الدين الذي دخلت فيه!و السلام(العقد الفريد، ج 5 ، ص86).
[26] . «ثم ولي معاوية بن أبي سفيان لعين رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و ابن لعينه، و حلف من الأعراب، و بقية من الأحزاب، مؤلّف طليق، فسفك الدم الحرام، و اتّخذ عباد اللّه حولا، و مال اللّه دولا، و بغى دينه عوجا و دغلا، و أحلّ الفرج الحرام، و عمل بما يشتهيه؛ حتى مضى لسبيله، فعل اللّه به و فعل»(الاغانی، ج23، ص 173).
[27]. مجمع الزوائد، ج 1، ص113 و ج7، ص247؛ تاریخ طبری، ج10، ص54؛ انساب الاشراف؛ ج5، ص143؛ عمدة القاری، ج3، ص19 و ج18ص163؛ جامع البیان، ج6، ص88.
[28]. فقال الحسين: «أظن طاغيتهم قد هلك، و قد بعث هذا إلينا ليأخذنا بالبيعة قبل أن يفشوا»( المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، ج5، ص323).
[29] . و فيها: أمر المأمون مناديا، فنادى: برئت الذمّة ممن ذكر معاوية بخير أو فضّله على أحد من أصحاب رسول اللَّه9( المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، ج10، ص 235).
[30]. و فيها: عزم المعتضد على لعن معاوية بن أبي سفيان على المنابر(همان، ج 12، ص371).
[31]. و في شهر ربيع الآخر: كتب العامة على مساجد بغداد: لعن معاوية بن أبي سفيان، و لعن من غصب فاطمة فدكا و من أخرج العباس من الشورى، و من نفى أبا ذر الغفاريّ، و من منع من دفن الحسن عند جده، و لم يمنع معز الدولة من ذلك، و بلغه أن العامة قد محوا هذا المكتوب، فأمر أن يكتب: لعن اللَّه الظالمين لآل رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم من الأولين و الآخرين، و التصريح باسم معاوية في اللعن فكتب ذلك(همان، ج14، ص140).
[32]. فقال: «كلا إن معاوية من أهل النار لا لمخالفته علياً و لا بمحاربته إياه و لكن عقيدته لم تكن صحيحة و لا إيمانه حقا و كان من رءوس المنافقين هو و أبوه و لم يسلم قلبه قط و إنما أسلم لسانه»(شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج10، ص226).
[33]. ابن ابیالحدید شیعه نیست؛ کسی مواضع کتابش را نگاه کند، میگوید که اهل سنت است.
[34]. و قد طعن كثير من أصحابنا في دين معاوية و لم يقتصروا على تفسيقه و قالوا عنه إنه كان ملحدا لا يعتقد النبوة(همان، ج5، ص129).
[35]. «أما معاوية فكان فاسقاً مشهوراً بقلة الدين و الانحراف عن الإسلام»(همان، ج7، ص58).
[36]. خطاب به زیاد بن ابیه: «إن معاوية كالشيطان الرجيم، يأتي المرء من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله فاحذره ثم احذره ثم احذره و السلام» (همان، ج16، ص182).
[37]. «سأجهد في أن أطهر الأرض الإشارة في هذا إلى معاوية سماه شخصاً معكوساً و جسماً مركوساً»(همان، ص291).
[38]. قال أبو الفرج و حدثني أبو عبيد محمد بن أحمد قال حدثني الفضل بن الحسن البصري قال حدثني يحيى بن معين قال حدثني أبو حفص اللبان عن عبد الرحمن بن شريك عن إسماعيل بن أبي خالد عن حبيب بن أبي ثابت قال: «خطب معاوية بالكوفة حين دخلها و الحسن و الحسين8جالسان تحت المنبر فذكر علياً7فنال منه ثم نال من الحسن فقام الحسين7 ليرد عليه فأخذه الحسن بيده فأجلسه ثم قام فقال أيها الذاكر عليا أنا الحسن و أبي علي و أنت معاوية و أبوك صخر و أمي فاطمة و أمك هند و جدي رسول الله و جدك عتبة بن ربيعة و جدتي خديجة و جدتك قتيلة فلعن الله أخملنا ذكرا و ألأمنا حسبا و شرنا قديما و حديثا و أقدمنا كفرا و نفاقا فقال طوائف من أهل المسجد آمين»(همان، ص47).
[39] از شخصیتهای بزرگ اهل سنت است. ذهبی وقتی که نام او را میبرد، این گونه میگوید: «ابن عَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ مَيْمُوْنِ بنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ: الحافظ، الإمام الكبير، أبو زكريا بن المُحَدِّثِ، الثِّقَةِ أَبِي يَحْيَى الحِمَّانِيِّ الكُوْفِيِّ، صَاحِبِ المُسْنَدِ الكَبِيْرِ. وُلِدَ نَحْوَ الخَمْسِيْنَ وَمائَةٍ»(سير اعلام النبلاء،ج 8، ص521).
[40]. همان، ص523.
[41]. «لا تقذر مجلسنا بذکر ولد ابوسفیان»(همان، ج9، ص570).
[42]. ذهبی وی را اینگونه وصف می کند: عُبَیْدُ اللهِ بنُ مُوْسَى بنِ أَبِی المُخْتَارِ بَاذَامَ العَبْسِیُّ : الإِمَامُ، الحَافِظُ، العَابِدُ، أَبُو مُحَمَّدٍ العَبْسِیُّ – بِمُوَحَّدَةٍ – مَوْلاَهُمْ، الکُوْفِیُّ(همان، ص553-554).
[43] . همان، ص559،
[44]. قال أحد كبار علماء الالمان في الاستانة لبعض المسلمين و فيهم أحد شرفاء مكة: «انه ينبغي لنا أن نقيم تمثالا من الذهب لمعاوية بن أبي سفيان في ميدان كذا من عاصمتنا (برلين)». قيل له: لماذا؟ قال: «لانه هو الذي حول نظام الحكم الاسلامي عن قاعدته الديمقراطية إلى عصبية الغلب، و لو لا ذلك لعم الاسلام العالم كله و لكنا نحن الالمان و سائر شعوب أوربة عربا مسلمين»( تفسیر المنار، ج11، ص260).
[45]. سید قطب، معروف به پدر تکفیری هاست و معمولاً رگ و ریشه تکفیریها به وی برمیگردد.
[46]. کتب و شخصیات، ص 135.
[47]. همان، ص235
[48]. حسن بن فرحان حسن الزغلی الخالدی المالکی، متولد ۱۳۹۰ هجری قمری در منطقه کوهستانی بنی مالک در جنوب سعودی (۱۵۰ کیلومتری شرق جازان) است، او در سال ۱۴۱۲ هجری قمری لیسانس تبلیغ و ارشاداسلامی از دانشگاه محمّد بن سعود در ریاض گرفته و در مدینه و مکه نزد علمای طراز اول وهابیت درس خواندهاست. المالکی بعد از گدراندن تحصیلات، به تدریس، روزنامهنگاری و تألیف اشتغال داشت.
[49]. سوره شوری، آیه23.
[50] . سوره نور، آیه36.
شرکت در مسابقه |