
![]() |
![]() |
|
الحمد لله رب العالمین، و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین، سیما امام زماننا، حجة الله فی الأرضین(روحی و ارواحُ العالمین لتراب مقدمه الفداء).
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الارواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ.[1]
گاهی شنیده میشود که در فضای مجازی بعضی از برادران اهل سنت، نسبت به توهینی که گمان کردهاند نسبت به معاویه شده، موضع گرفتند و بیانیه صادر کردند و او را یکی از صحابه بزرگ رسول الله9 مطرح کردند. قبل از ورود به اصل بحث، لازم است چهار مقدمه مورد توجه قرار گیرد:
مقدمه اول: ایجاد فضا برای بیان حقیقت
از برادران اهل سنت بابت این که برای بار دوم فضای بیان حقیقت را برای جامعه امامیه فراهم کردند، تشکر باید کرد: مرتبۀ اوّل آن شیخ هتاک، جسارتی را به اهل بیت پیامبر اکرم9 کرد و در واقع فضایی برای حقیقت گویی باز شد و بیان شد که کسانی که نسبت به اهل بیت عصمت هتاکی میکنند؛ خودشان و بزرگانشان چه کسانی هستند؟ از نظر اخلاقی و از نظر تدین در چه سطحی هستند؟ فضایی بود که خودشان فراهم کردند. و این هم مرتبۀ دوم است که خودشان فضایی فراهم کردند، تا در مورد معاویه حقیقت بیان شود.
اگر بحث در مورد معاویه بیان نمیشد، ملاحظه حال ایشان شده بود؛ اما حالا که خودشان این باب را باز کردند، باید حقایق بیان شود، حقایقی را که خودشان برای مأمومین و مردم خودشان نمیگویند.
مقدمه دوم: صحابه و تابعین از دیدگاه سلف اهل سنت
اهلسنت معاصر، یک غلو، یک قداستِ فوق العادهای را برای تمام صحابه قائل شده اند؛ از این رو، اگر کمترین جملهای نسبت به صحابه صادر شود، توهین به صحابۀ کرام رسول الله تلقی میکنند؛ ولی آیا واقعیت این است که همۀ صحابه عادل هستند و از تقدس برخوردارند؟ برخی از عالمان بزرگ اهل سنت، بعضی از صحابه را قبول ندارند و نسبت به اینها ادعا کردند که به مرز فسق و ظلم رسیدهاند. تفتازاني در اینباره مینویسد: «بین صحابه اختلافاتی رخ داده و به روی هم شمشیر کشیدهاند، درگیریهای خونین بینشان رخ داده و انسانهای ثقه این درگیریها را برای ما نقل کردهاند. ظاهر این درگیریها دلالت دارد بر اینکه بعضی از صحابه از راه حق فاصله گرفتند و تا مرز ظلم و فسق پیش رفتند».[2]
از کلام تفتازانی مشهود است که بعضی از صحابه ظالم و فاسق هستند و عادل نیستند. تفتازانی در ادامه، انگیزه و علت فسق صحابه اینچنین بیان میدارد: «علت آن حِقد، عناد، حسد، لجاجت و طلب مُلک آنها میباشد(دنیا پرست بودند، جاه پرست بودند)، همچنین آنها به دنبال شهوات رفتند چون صحابه معصوم نیستند».[3]
اهلسنت معاصر یک هالهای از قداست برای همۀ صحابه قائل هستند و حال آنکه سلف ایشان میگوید: «عدهای از این صحابه فاسق بودند، ظالم شدند و علتش هم دنیاپرستی و شهوترانی بوده است».
همچنین علمای سلف اهل سنت در مورد قاتلان عثمان چه میگویند؟ ذهبی نسبت به قاتلان عثمان میگوید: «آرزوی جهنم برایشان داریم، از آنها بیزاری میجوییم. نسبت به اینها بغض داریم».[4]
ابن حزم میگوید: «قاتلان عثمان، همه فاسق و ملعون هستند».[5]
این در حالی است که عمر بن شبه النُّميري البصری چنین میگوید که از ابوسعید خُدْری پرسیدند: آیا از صحابه کسی شاهد قتل عثمان بود؟ گفت: «بله، هشتصد نفر از صحابه در این قضیه سهیم بودند».[6]
عبدالرحمان بن عُدَیس( از اصحاب بیعت شجره)،[7] چون قاتل عثمان است، مورد لعنِ اهل سنت قرار گرفته است.
در نتیجه قداستی را که اهل سنت معاصر برای صحابه قائل هستند، خلاف سیرۀ سلف خودشان است.
نکات
- اگر به زعم برخی از اهل سنت، ملاک صحابی بودن، فقط دیدن رسول الله باشد؛[8] حضرت ابوطالب مگر صحابۀ پیامبر اکرم نبود؟ کدام یک از صحابه مصاحبتشان با پیامبر اکرم بیش از حضرت ابوطالب بوده است؟ به صراحت، ایشان را در زُمرۀ کفار میشمارند؛ به استناد حدیث مُغیرة بن شعبه که حتی در دوران خلیفۀ دوم به زناکاری خود ادامه داد و دست از تعدی به نوامیس مسلمانان بر نمیداشت.
- تفتازانی در شرح المقاصد پس از اینکه میگوید صحابه به مرز فسق و ظلم رسیدند؛ دربارۀ تابعین نیز به صراحت بیان میکند: «ظلمی که تابعین به اهلبیت پیامبر کردند، خیلی آشکار است، به گونهای که جای مخفی کردن ندارد؛ با اهلبیت کاری کردند که اهل آسمان و اهل زمین بر اهلبیت گریه کردند؛ کوه متلاشی میشود، سنگها متلاشی میشوند از جنایاتی که تابعین بر اهلبیت روا داشتند. این لکۀ ننگ بر پیشانی تابعین باقی است و باقی خواهد بود». در ادامه میگوید: «خدا لعنت کند کسی را که مباشر یا راضی به قتل اهلبیت بود یا سعی بر قتل اهلبیت داشته است».[9]
این کلام عالم اهل سنت؛ یعنی تفتازانی است که اینگونه قاطعانه دربارۀ تابعین اظهار نظر میکند!!
مقدمه سوم: بی تفاوتی اهل سنت معاصر نسبت به وقایع مهم اسلام
جای بسی تعجب است که در ماه محرم، همان ماهی که شجرۀ ملعونه[10] نسبت به اهل بیت عصمت آن جسارت و جنایت را مرتکب شد. هیچ موضعی یا کمتر موضعگیری از اهل سنت معاصر نسبت به این جنایت دیده و شنیده نمیشود؛ فرزند رسول الله را سر بریدند، فرزندان و اصحاب رسول الله را سر بریدند؛ به راحتی با این واقعه کنار می آیند! ولی کوچکترین توهین به معاویه (که توهم توهین بوده است) فوراً موضع میگیرند؛ یعنی توهین به فرزندان رسول الله توهین به امام حسین و آن برخوردی که با امام حسین شد این کمتر از توهینی است که به معاویه شده است؟ خیلی زود بعضیها قلم به دست میگیرند یا مجبور هستند که بنویسند یا موضع گیری کنند.
اما آن شیخِ هتاک، توهینی که به اهل بیت پیامبر کرد، دیده نشد که موضع گیری مناسبی بر علیه او گرفته شود و او را به خاطر آن حرفی که زد، توبیخ کنند. با توجه به اینکه علمای اهل سنت ادعای محبت اهل بیت: و این محبت را جزء دین خود بشمار میآورند و کسی که محب اهل بیت نباشد از نظر ایشان اصلاً مسلمان نیست. آن وقت یکی بیاید هتاکی کند در نسل و نَسَب و اصل و ریشۀ امام زین العابدین7 و اهل بیت: تشکیک کند و حرف بزند و هیچ موضعی گرفته نشود.
این مسائل جای بسی تعجب است و ترس این میرود که این نسل جدید نسبت به علمای اهل سنت نگاه دیگری داشته باشد، ایشان را همان نواصب قلمداد کنند و این احتمال را بدهند که رگههایی از نصب در ایشان نمایان شده است؛ زیرا نسبت به جسارتهایی که به اهل بیت رسول میشود، هیچ احساسی نشان نمیدهند؛ اما نسبت به معاویه که معلوم الحال است، اینگونه موضع میگیرند.
مقدمۀ چهارم: حقایق فراموش شده
- نَسب پاک یا ناپاک؟!!
بزرگان اهل سنت تصریح دارند که وقتی که معاویه متولد شد، چهار نفر مدعی بودند که معاویه فرزند ماست:[11] عمارة بن ولید بن المغیره، مسافر بن عمرو، ابوسفیان و یک شخص دیگر هم که اسمش را بیان نمیکنم.
سؤال مهم: کسی که ناپاکزاده است؛ آیا واقعاً ارزش دارد که برخی از اهل سنت اینقدر برایش سرمایه بگذارند و از منبر و نماز جمعه به نفعِ او استفاده کنند؟!!
- صحابی یا آزاد شده؟!!
به صراحت باید گفت: معاویه صحابی نیست؛ چون وی نه از مهاجر است و نه از انصار. آنهایی که پیامبر9 را یاری کردند، آنها انصار و صحابۀ پیامبر هستند و آنهایی که در مکه اسلام آوردند و با پیامبر اکرم هجرت کردند، ایشان هم جزء اصحاب پیامبر و جزء مهاجرین هستند؛ ولی معاویه در سال فتح مکه(سال هشتم هجرت) مسلمان شد. دیگر راهی نداشت، چارهای جز اسلام آوردن نداشت.
اینان همه «طُلقاء»[12] و «ابناءُ الطلقاء» هستند؛ امیرالمؤمنین7 به معاویه به صراحت میفرماید: «بدان تو از آزاد شدگانی هستی که خلافت برای ایشان روا نیست».[13]
- کاتب وحی یا کاتب نامه؟!!
یکی از دروغهای تاریخ، کاتب وحی بودن معاویه است؛ چنانچه عبدالرحیم خطیب از نویسندگان معاصر اهل سنت در کتاب خود مینویسد: «برخلاف آنچه شنیده میشود، معاویه از کاتبان وحی نبوده، بلکه بعضی اوقات، نامۀ عادی برای رسول خدا مینوشت و همین امر منشأ اشتباه بود که او یکی از کاتبان وحی بوده است».[14]
ابوهُریره نیز مینویسد: «جمعی میخواستند برای معاویه شیرین زبانی کنند و به او تقرب پیدا کنند، به همین دلیل، او را کاتب میخواندند، این جریان گذشته از اینکه دروغ است، واقعیت و عقل نیز آن را انکار میکند».[15]
- فضیلت یا رذیلت؟!!
امام بخاری وقتی که به فضائل صحابه میرسد، نمیگوید فضائل معاویه، بلکه مینویسد: «ذِکرُ معاویة»؛ فقط به اسم او بسنده میکند. حتی یک فضیلت هم برای او نقل نمیکند؛ یعنی اگر معاویه، یک فضیلت داشت، همان را نقل میکرد.
ابن تیمیه که امام تکفیریهاست، میگوید: «در فضیلت معاویه احادیثی به پیامبر نسبت میدهند، همۀ آنها دروغ است».[16]
عینی میگوید: «یک حدیث صحیح در فضیلت معاویه نداریم».[17] شخصیتهای بزرگ اهل سنت همین را میگویند؛ به عنوان مثال ابن حجر عَسقلانی،[18] اسحاق بن راهویه، شوکانی، احمد بن حنبل و… .[19]
فقط ممکن است یک حدیث صحیح وجود داشته باشد؛ آن هنگامی که رسول خدا به دنبال معاویه فرستاد که چیزی بنویسد، گفتند که مشغول خوردن است. برای مرتبۀ دوم فرستادۀ پیامبر آمد، گفتند مشغول خوردن است. مرتبۀ سوم به دنبال او فرستاد، باز گفتند مشغول خوردن است. حضرت فرمود: «لا أَشْبَعَ اللَّهُ بَطْنَهُ؛ خدا شکمش را سیر نکند».[20]
نَسایی در مقدمه کتاب سُنَن این داستان را نقل کرده است و میگوید به علت بیان این مطلب، از دست اهل شام کتک خورده است.
متأسفانه به قصد کشت او را زدند. پس از آن هم، در یکی از دو مکان فلسطین یا مکه، به خاطر ضرباتی که خورده بود، از دنیا رفت.[21]
اما روایات دیگر مانند: «أللهم اجعَلهُ هادیاً مهدیاً» این روایت، یک طریقش مرسل است و طریق دیگرش نیز ضعیف است. بنابراین، تمام روایاتی که در فضیلت معاویه نقل شده، به اعتراف خود اهل سنت کذب است و دروغ.
معاویه در کلام بزرگان اهل سنت
پس از بیان این چهار مقدمه، وارد اصل بحث میشویم. از بزرگان و عالمان سلف اهل سنت تا به امروز، نسبت به معاویه موضع داشته و سخنانی گفتهاند که به برخی از آنها اشاره مینماییم:
- جاحظ(متوفای255ق) دربارۀ معاویه میگوید: «معاویه بر کرسی پادشاهی نشست و بر باقیمانده از اصحاب شورا و بر مسلمانان اعم از انصار و مهاجر در سالی که آن را سال جماعت نامید به زور بر مسلمانان تسلط یافت. در واقع آن سال، سال وحدت و جماعت نبود، سال تفرقه بود، روز حاکمیت استبداد بود، سالی بود که امامت و خلافت در آن، به شاهنشاهی و پادشاهی کسری تبدیل شد و خلافت اسلامی به قیصرهای غاصب رومی تبدیل شد و معاویه از چهارچوب گمراهی و فسق خارج نشد».[22]
- طبری(متوفای310ق) در کتاب تاریخ خود مینویسد: حسن بصری گفته است: «چهار خصلت در معاویه بود که یکی از آنها بس بود برای اینکه معاویه جهنمی شود».[23]
- ابو بکر بن خلال(متوفای311ق) در کتاب خود نوشته است: محمد بن عبید منادی میگوید: در مکه بودیم و عبید الله بن موسی با ما بود. در راه صحبت می کرد که سخن از معاویه شد. او معاویه را لعن کرد و هر کس که معاویه را لعن نمی کند هم لعن کرد.[24]
- ابن عبد ربه(متوفای328ق) گوید: قیس بن سعد انصاری(یکی از صحابه است؛ متوفای60ق)، خطاب به معاویه میکند و میگوید: «تو خودت بتپرست هستی، پدرت هم بتپرست است؛ به زور و به کراهت وارد اسلام شدی( چارۀ دیگری نداشتی) و به اختیار خودت از دین خارج شدی، چون سابقۀ ایمان نداشتی. نفاق تو هم چیز جدیدی نیست، ما انصار هستیم، انصار و یاران دینی هستیم که تو به اختیار خودت از او خارج شدی و ما دشمنانِ دینی هستیم که تو وارد آن شدی».[25]
- ابوالفرج اصفهانی(متوفای 356ق) در کتاب الأغانی نوشته است: عبدالواحد بن سلیمان در سال130هجری در شام خطبهای خواند و این مطلب را بیان کرد: «معاویه لعنت شدۀ پیامبر اکرم است؛ خودش و پدرش لعنت شده هستند. یک انسان رذلی است از اعراب بادیه نشین؛ او از پس ماندههای جنگ احزاب است».[26]
این مطلب اشاره به روایتی است که نقل شده ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش(یزید) از پیش و از پسِ او در حرکت بودند، رسول خدا9 آنها را دید و فرمود: «لَعَنَ اللهُ القَائِدَ وَ الرَّاكِبَ وَ السَّائِقَ؛ خدایا، جلودار(پیشرو)، سواره و حرکت دهنده(از عقب) را لعنت کن».[27]
- ابن جوزی(متوفای597ق) از امام حسین7 نقل میکند: «گمانم که طاغوت شام؛ یعنی معاویه از بین رفته و پسرش از ما بیعت میخواهد».[28]
چنان که معلوم است اهل سنت، امام حسین(سید شباب اهل الجنه) را هم محکوم میکنند که چرا از معاویه تعبیر طاغوت کرده است!!؟
وی در کتاب خود نوشته، مأمون عباسی در سال 211هجری در بیانیهای اعلام کرد: «کسی که از معاویه به نیکی یاد کند یا او را بر هر یک از صحابه مقدم بدارد، خونش هدر است».[29]
همچنین معتضد عباسی در سال284 هجری، تصمیم گرفت که سر منابر معاویه را لعن کنند.[30]
همو مینویسد: در سال 351 هجری در بغداد(پایتخت بلاد اسلامی) دستور داده شد که بر سردرهای مساجد بغداد نوشته بشود: «لعنت خدا بر معاویه».[31]
- ابوجعفر نقیب(متوفای613ق) میگوید: «معاویه اهل جهنم است، نه به جهت اینکه با علی مخالفت کرد و به جنگ با آن حضرت برخاست، بلکه چون عقیده و ایدهاش صحیح نبود، ایمانش نیز به حق نبود او جزء سران منافقین بود، او و پدرش هرگز اسلام نیاوردند بلکه به زبان اظهار کردند».[32]
- ابن ابیالحدید[33] (متوفای656ق) میگوید: «خیلیها به دین او(معاویه) طعنه زدند، ایراد گرفتند و اکتفا به فسق او نکردند، بلکه فراتر رفتند و گفتهاند او دین ندارد و اصلاً اعتقاد به پیامبر اکرم نداشته است».[34]
همچنین وی در جای دیگر میگوید: «معاویه انسان فاسقی بود و به بیدینی و انحراف از اسلام شهرت داشت».[35]
همچنین وی میگوید: امیرالمؤمنین7 دربارۀ معاویه به زیاد بن ابیه فرمود: «إنَّ مُعاوِيَةَ كالشَّيطانِ الرَّجيم…؛ حتماً معاویه شیطان رجیم است».[36]
همچنین آن حضرت در قبل از جنگ صفین میفرماید: «تلاش میکنم که زمین را از وجود این(اشاره به معاویه) پاک کنم».[37]
یعنی با بودن معاویه، زمین پاک نیست، با نابود کردنش میخواهم زمین را طاهر کنم؛ پس اهل سنت باید با امیرالمؤمنین هم موضع بگیرند!!
همو مینویسد: هنگامی که معاویه در مسجد کوفه سخنرانی کرد و امیرالمؤمنین علی7 را لعن کرد، امام حسن در جواب او فرمودند: «خداوند کافرترین ما را و بدترین ما را لعنت کند؛ تمام اهل مسجد گفتند آمین».[38]
از این عبارت معلوم میشود که مردم در زمان خود معاویه، او را قبول نداشتند و ملعون بودن وی را تأیید میکردند.
- ذهبی(متوفای748ق) در کتاب سِیرُ أعلامِ النُّبَلاء به نقل از یحیی بن عبدالحمید حُمّانی[39] میگوید: «مَاتَ مُعاویةُ علی غَیرِ مِلَّةِ الإسلامِ؛ معاویه بر دین اسلام از دنیا نرفت(کافر از دنیا رفت)».[40]
اکنون موضعگیری اهلسنتِ معاصر نسبت به حُمّانی را باید دید؛ وقتی میگوید: معاویه دین نداشته و کافر از دنیا رفته است؛ چرا جوابی برای این کلام حُمّانی نمیدهند؟ چرا نسبت به این قضیه ساکت هستند؟
وی در کتاب خود مینویسد: عبدالرزاق صنعانی(متوفای211ق) وقتی که نام معاویه در درسش برده میشد، عصبانی میشد و میگفت: «اسم اینها را ببری هوای کلاس آلوده و کثیف میشود، اسم اینها را نبرید».[41]
همو میگوید: عبیدالله بن موسی(متوفای213ق)[42] اجازه نمیداد کسی که هم نامِ معاویه باشد در درس او شرکت کند و اگر کسی معاویه، نام داشت و در درسش شرکت میکرد، استاد درس شروع نمیکرد و می گفت: «تا این شخص بیرون نرود، من درس نمیگویم».[43]
- رشید رضا(متوفای1354ق) که از تندورهای اهل سنت است، میگوید: «یکی از دانشمندان بزرگ آلمان به عدهای از مسلمانان گفت: «بر ما مردم آلمان لازم است که مجسمهای از طلا برای معاویة بن ابی سفیان درست کنیم و در بزرگترین میدانهای برلین نصب کنیم». به او گفته شد: چرا؟ گفت: «زیرا معاویه بود که نظام اسلامی را از اساسِ مردمسالاری به حکومتِ استبداد، سلطه و زور تبدیل کرد و اگر معاویه نبود، اسلام همۀ جهان را فرا میگرفت و اکنون ما آلمانیها و سایر کشورهای اروپایی، عرب و مسلمان بودیم».[44]
آن وقت یک عده به جای این که اظهار تأثر، تألم و تأسف کنند که چنین کسی مانع پیشرفت اسلام شده؛ از او دفاع میکنند که روشش ادامه پیدا کند و بیشتر مانع پیشرفت اسلام شوند!
- سید قطب(متوفای1387ق)[45] پیروزی معاویه را یک مصیبت میداند و میگوید: «بالاترین مصیبتی که بر اسلام وارد شد، پیروزی و روی کار آمدن معاویه بود. اگر علی بن ابیطالب پیروز میشد، پیروزی روح حقیقی اسلام بود. اما پیروزی معاویه مصیبتی بود».[46] همچنین او میگوید: «اینگونه نبود که معاویه و دوستش عمرو بن عاص پیروز بر علی بن ابیطالب بشوند به خاطر اینکه آنها حق بودند و سیاستمدارتر از علی بودند؛ بلکه آن دو طلیق بودند و دستشان باز بود. هر سیاستی هر رفتاری که لازم میدیدند، انجام میدادند(و خط قرمزی برای آن دو نبود). ولی حضرت علی7 پایبند به اخلاق بود و از به کار بستن دروغ و غش، خدعه و نفاق، رشوه و خریدن انسانها اجتناب میکرد و دست به هیچ یک از این کارها نمیزد، اما آنها دست به همۀ این کارها میزدند».[47]
- یکی از نویسندگان معاصر به نام «حسن بن فرحان المالکی»،[48] اهل عربستان سعودی، هفت کتاب دربارۀ معاویه با این عناوین نوشته است: «حدیث: معاوية فرعون هذه الأمة» ؛ «بحثُ فی إسلام معاویة بن أبی سفیان»؛ «حدیث: إذا رأیتُم معاویة علی منبری فَأقتُلوُه»؛ «هَل ماتَ معاویة علی دین الإسلام؟»؛ «قض رأی ابن تیمیة فی إسلام معاویة»؛ «مثالب معاویة بن ابی سفیان بالأسانید الصحیحة»؛ «سلسلة مع المعاصرین (۲): مع سلیمان العلوان فی معاویة بن أبی سفیان». چرا اهل سنت دربارۀ علمای خود هیچ موضعی نمیگیرند؟
نکات
- مطالب فوق را بزرگان اهل سنت نقل میکنند؛ پس اگر کسی امروز مطلبی نسبت به معاویه گفت، اهل سنت حق ندارند او را مورد مؤاخذه قرار دهند؛ بلکه عالمان خود را ملزم نمایند که در مورد معاویه تحقیق کنند!!
- امروز داعش همان اُمویان هستند؛ هرچه داعشیها در این زمان انجام دادند، ادامه دهندۀ همان مسیر بنیاُمیه است… جرأت دارند واقعۀ حره را برای مردم خودشان در یکی از نماز جمعه ها بگویند و بیان کنند که چه اتفاقی افتاد؟!! حرم و مسجد پیامبر اکرم را، مسلمانان را، چه کسی قتل عام کرد؟ ده هزار نفر را چه کسی دستور داد به قتل برسانند؟ چه کسی به نوامیس مسلمانان تجاوز کرد؟ چه کسی دستور دارد که شهر بر لشکریان مباح است؟ همان شجرۀ ملعونه، همان یزید فرزند معاویه است که معاویه او را روی کار آورد و این جنایات حاصل فعالیتهای معاویه است.
توصیه های مشفقانه
آن عزیزانی که به هر دلیل بیانیه نوشتند و اعتراض کردند؛ از آنها تقاضا میشود:
- دربارۀ معاویه تجدید نظر و تحقیق کنند؛ هر چه بیشتر تحقیق کنند، حقایق بیشتری برایشان روشن میشود؛
- پیامبر خاتم این همه صحابۀ پاک دارد؛ سرمایهگذاری علمی بر روی آنان کنند؛
- محبت ورزیدن نسبت به اهلبیت: بین تمام مسلمانان مشترک است؛ چرا که رسول الله دربارۀ مودت و محبت ورزیدن دربارۀ اهل بیت و نزدیکانِ خویش تأکید فرموده است: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)؛[49] همان اهل بیتی که خداوند دربارۀ ایشان میفرماید: (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ).[50]حال که چنین است، از آن بزرگواران، دفاع و تعریف کنند و از دشمنان اهل بیتِ رسول الله9 و کسانی که به ایشان ظلم کردند، اظهار تنفر نمایند.
- خطبای اهل سنت، کتاب شرح المواقف را در خطبة نمازجمعه بخوانند و کلام تفتازانی در شرح المقاصد را برای مخاطبان خود بیان کنند و به گونهای مردم را راهنمایی نمایند که اطمینان برای انسان حاصل شود که تابع و پیرو شجرۀ طیبۀ نبوی هستند و این بوی خوش شجره برای فلاح و رستگاریِ ایشان کافی است. همچنین از دادن آدرس شجرۀ خبیثه، متعفن و بدبوی اُموی به پیروان خویش جداً خودداری نمایند تا جامعه توان رشد و پویایی پیدا کند.
شهر مقدس قم/ نجم الدین طبسی
دوم شهریور 1401شمسی/26محرم الحرام1444قمری
—————————————————
[1]. کامل الزیارات، ابن قولویه، ص176.
[2] . «أن ما وقع بين الصحابة من المحاربات و المشاجرات على الوجه المسطور في كتب التواريخ، و المذكور على ألسنة الثقات يدل بظاهره على أن بعضهم قد حاد عن طريق الحق، و بلغ حد الظلم و الفسق»(شرح المقاصد، ج5، ص310).
[3]. «و كان الباعث له الحقد و العناد، و الحسد و اللداد، و طلب الملك و الرئاسة و الميل إلى اللذات و الشهوات إذ ليس كل صحابي معصوما»(همان).
[4]. «حُكْم قاتِل عُثْمَان: و قاتل الزبير، و قاتل طَلْحَةَ، و قاتل سَعِيد بْن جُبَيْر، و قاتل عمّار، و قاتل خارجة، وقاتل الْحُسَيْن. فكلّ هؤلاء نبرأ منهم ونبغضهم فِي الله، وَنَكِلُ أمورَهُمْ إِلَى الله عز وجل»(تاریخ الاسلام، ج3، ص654).
[5]. ابن حزم بعد از اینکه توضیح می دهد مجتهد در اجتهاد خود اگر درست اجتهاد کند دو ثواب و اگر به خطا رود یک ثواب برای اوست ولی اجتهاد قاتلان عثمان را نمیپذیرد و میگوید: «وَلَيْسَ هَذَا كقتلة عُثْمَان رَضِي الله عَنهُ لأَنهم لَا مجَال للإجْتِهَاد فِي قَتله لِأَنَّهُ لم يقتل أحدا وَلَا حَارب وَلَا قَاتل وَلَا دَافع وَلَا زنى بعد إِحْسَان وَلَا ارْتَدَّ فيسوغ الْمُحَاربَة تَأْوِيل بل هم فساق محاربون سافكون دَمًا حَرَامًا عمدا بِلَا تَأْوِيل على سَبِيل الظُّلم والعدوان فهم فساق مَلْعُون»(الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج4 ص125).
[6]. «عن غياث البكري قال: سألت أبا سعيد الخدري رضي الله عنه عن قتل عثمان، هل شهده أحد من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: نعم، لقد شهده ثمانمائة»(تاريخ المدينة المنورة، ج4، ص1175).
[7]. اشاره به آیه18، سوره فتح. کسانی که پس از صلح حُدیبیه زیر درخت سدر بر پایداری و وفاداری بر نبوت و رسالت حضرت محمد9 بیعت کردند.
[8]. ابن حجر عسقلانی میگوید: «صحیحترین تعریفی که در اینباره ارائه شده این است: صحابی کسی است که پیامبر9 را ملاقات کرده باشد…(الإصابة فی تمییز الصحابة، ج1، ص158-159)
[9]. «أما ما جرى بعدهم من الظلم على أهل بيت النبي صلى اللّه عليه و سلّم فمن الظهور بحيث لا مجال للإخفاء، و من الشناعة بحيث لا اشتباه على الآراء، إذ تكاد تشهد به الجماد و العجماء، و يبكي له من في الأرض و السماء، و تنهد منه الجبال، و تنشق الصخور، و يبقى سوء عمله على كر الشهور و مر الدهور، فلعنة اللّه على من باشر، أو رضي، أو سعى، و لعذاب الآخرة أشد و أبقى»(شرح المقاصد، ج5 ص311).
[10]. اشاره به آیه60، سوره اسراء. مقصود از شجرۀ ملعونه، بنی اُمیه هستند(رک: کتاب سلیم بن قیس، ج2، ص773).
[11]. مثالب العرب، ص72؛ ربیع الابرار، ج3 ، ص549؛ الاغانی، ج9، ص49؛ العقد الفرید، ج6 ، ص86؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج1، ص336.
[12]. رسول خدا9 پس از فتح مکه، تمام دشمنان و مشرکان مکه را آزاد کرد و این گونه دستور فرمود: «إذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»(امتاع الاسماع، مِقریزی، ج۱، ص391؛ آثار الحرب فی فقه الاسلامیة، ذحیلی، ص۲۱).
[13]. «وَ اعْلَمْ أَنَّكَ مِنَ الطُّلَقَاءِ الَّذِينَ لا تَحِلُّ لَهُمُ الْخِلافَةُ»(شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج14، ص35).
[14]. شیخین، ص159
[15]. ابوهریره، ص204، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص132 همین مضمون را از عبدالله بن عمر آورده است. العقد الفرید، ج4، ص160. دینوری در المعارف، ص30نیز به همین مضمون اشاره کرده است.
[16]. «رووا الاحادیث عن النبی فی فضل معاویة»(منهاج السنة، ج 2، ص 207).
[17]. عُمدةُ القارى، ج 16، ص 249.
[18]. فتح البارى، ج7، ص 83.
[19]. رک: ارشاد السارى، ج6، ص 141؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 77.
[20]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج15، ص176.
[21]. سیراعلام النبلاء، ج 14، ص132 ـ 129؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 77.
[22]. الرسائل الکلامیّه، ص292-297.
[23] . عن الحسن قال: أربع خصال كن في معاوية لو لم يكن فيه منهن إلا واحدة لكانت موبقة انتزاؤه على هذه الامة بالسفهاء حتى ابتزها أمرها بغير مشورة منهم وفيهم بقايا الصحابة وذوو الفضيلة واستخلافه ابنه بعده سكيرا خميرا يلبس الحرير ويضرب بالطنابير وادعاؤه زيادا وقد قال رسول الله صلى الله عليه و سلم الولد للفراش وللعاهر الحجر وقتله حجرا ويلا له من حجر وأصحاب حجر مرتين(تاريخ طبري، ج4، ص208).
[24]. السنة، ابو بکر بن خلال، ج3، ص505، ح808.
[25]. أما بعد، فأنت وثني، ابن وثني دخلت في الإسلام كرها، و خرجت منه طوعا، لم يقدم إيمانك، و لم تحذر نفاقك؛ و نحن أنصار الدين الذي خرجت منه و أعداء الدين الذي دخلت فيه!و السلام(العقد الفريد، ج 5 ، ص86).
[26] . «ثم ولي معاوية بن أبي سفيان لعين رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم و ابن لعينه، و حلف من الأعراب، و بقية من الأحزاب، مؤلّف طليق، فسفك الدم الحرام، و اتّخذ عباد اللّه حولا، و مال اللّه دولا، و بغى دينه عوجا و دغلا، و أحلّ الفرج الحرام، و عمل بما يشتهيه؛ حتى مضى لسبيله، فعل اللّه به و فعل»(الاغانی، ج23، ص 173).
[27]. مجمع الزوائد، ج 1، ص113 و ج7، ص247؛ تاریخ طبری، ج10، ص54؛ انساب الاشراف؛ ج5، ص143؛ عمدة القاری، ج3، ص19 و ج18ص163؛ جامع البیان، ج6، ص88.
[28]. فقال الحسين: «أظن طاغيتهم قد هلك، و قد بعث هذا إلينا ليأخذنا بالبيعة قبل أن يفشوا»( المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، ج5، ص323).
[29] . و فيها: أمر المأمون مناديا، فنادى: برئت الذمّة ممن ذكر معاوية بخير أو فضّله على أحد من أصحاب رسول اللَّه9( المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، ج10، ص 235).
[30]. و فيها: عزم المعتضد على لعن معاوية بن أبي سفيان على المنابر(همان، ج 12، ص371).
[31]. و في شهر ربيع الآخر: كتب العامة على مساجد بغداد: لعن معاوية بن أبي سفيان، و لعن من غصب فاطمة فدكا و من أخرج العباس من الشورى، و من نفى أبا ذر الغفاريّ، و من منع من دفن الحسن عند جده، و لم يمنع معز الدولة من ذلك، و بلغه أن العامة قد محوا هذا المكتوب، فأمر أن يكتب: لعن اللَّه الظالمين لآل رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم من الأولين و الآخرين، و التصريح باسم معاوية في اللعن فكتب ذلك(همان، ج14، ص140).
[32]. فقال: «كلا إن معاوية من أهل النار لا لمخالفته علياً و لا بمحاربته إياه و لكن عقيدته لم تكن صحيحة و لا إيمانه حقا و كان من رءوس المنافقين هو و أبوه و لم يسلم قلبه قط و إنما أسلم لسانه»(شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج10، ص226).
[33]. ابن ابیالحدید شیعه نیست؛ کسی مواضع کتابش را نگاه کند، میگوید که اهل سنت است.
[34]. و قد طعن كثير من أصحابنا في دين معاوية و لم يقتصروا على تفسيقه و قالوا عنه إنه كان ملحدا لا يعتقد النبوة(همان، ج5، ص129).
[35]. «أما معاوية فكان فاسقاً مشهوراً بقلة الدين و الانحراف عن الإسلام»(همان، ج7، ص58).
[36]. خطاب به زیاد بن ابیه: «إن معاوية كالشيطان الرجيم، يأتي المرء من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله فاحذره ثم احذره ثم احذره و السلام» (همان، ج16، ص182).
[37]. «سأجهد في أن أطهر الأرض الإشارة في هذا إلى معاوية سماه شخصاً معكوساً و جسماً مركوساً»(همان، ص291).
[38]. قال أبو الفرج و حدثني أبو عبيد محمد بن أحمد قال حدثني الفضل بن الحسن البصري قال حدثني يحيى بن معين قال حدثني أبو حفص اللبان عن عبد الرحمن بن شريك عن إسماعيل بن أبي خالد عن حبيب بن أبي ثابت قال: «خطب معاوية بالكوفة حين دخلها و الحسن و الحسين8جالسان تحت المنبر فذكر علياً7فنال منه ثم نال من الحسن فقام الحسين7 ليرد عليه فأخذه الحسن بيده فأجلسه ثم قام فقال أيها الذاكر عليا أنا الحسن و أبي علي و أنت معاوية و أبوك صخر و أمي فاطمة و أمك هند و جدي رسول الله و جدك عتبة بن ربيعة و جدتي خديجة و جدتك قتيلة فلعن الله أخملنا ذكرا و ألأمنا حسبا و شرنا قديما و حديثا و أقدمنا كفرا و نفاقا فقال طوائف من أهل المسجد آمين»(همان، ص47).
[39] از شخصیتهای بزرگ اهل سنت است. ذهبی وقتی که نام او را میبرد، این گونه میگوید: «ابن عَبْدِ الرَّحْمَنِ بنِ مَيْمُوْنِ بنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ: الحافظ، الإمام الكبير، أبو زكريا بن المُحَدِّثِ، الثِّقَةِ أَبِي يَحْيَى الحِمَّانِيِّ الكُوْفِيِّ، صَاحِبِ المُسْنَدِ الكَبِيْرِ. وُلِدَ نَحْوَ الخَمْسِيْنَ وَمائَةٍ»(سير اعلام النبلاء،ج 8، ص521).
[40]. همان، ص523.
[41]. «لا تقذر مجلسنا بذکر ولد ابوسفیان»(همان، ج9، ص570).
[42]. ذهبی وی را اینگونه وصف می کند: عُبَیْدُ اللهِ بنُ مُوْسَى بنِ أَبِی المُخْتَارِ بَاذَامَ العَبْسِیُّ : الإِمَامُ، الحَافِظُ، العَابِدُ، أَبُو مُحَمَّدٍ العَبْسِیُّ – بِمُوَحَّدَةٍ – مَوْلاَهُمْ، الکُوْفِیُّ(همان، ص553-554).
[43] . همان، ص559،
[44]. قال أحد كبار علماء الالمان في الاستانة لبعض المسلمين و فيهم أحد شرفاء مكة: «انه ينبغي لنا أن نقيم تمثالا من الذهب لمعاوية بن أبي سفيان في ميدان كذا من عاصمتنا (برلين)». قيل له: لماذا؟ قال: «لانه هو الذي حول نظام الحكم الاسلامي عن قاعدته الديمقراطية إلى عصبية الغلب، و لو لا ذلك لعم الاسلام العالم كله و لكنا نحن الالمان و سائر شعوب أوربة عربا مسلمين»( تفسیر المنار، ج11، ص260).
[45]. سید قطب، معروف به پدر تکفیری هاست و معمولاً رگ و ریشه تکفیریها به وی برمیگردد.
[46]. کتب و شخصیات، ص 135.
[47]. همان، ص235
[48]. حسن بن فرحان حسن الزغلی الخالدی المالکی، متولد ۱۳۹۰ هجری قمری در منطقه کوهستانی بنی مالک در جنوب سعودی (۱۵۰ کیلومتری شرق جازان) است، او در سال ۱۴۱۲ هجری قمری لیسانس تبلیغ و ارشاداسلامی از دانشگاه محمّد بن سعود در ریاض گرفته و در مدینه و مکه نزد علمای طراز اول وهابیت درس خواندهاست. المالکی بعد از گدراندن تحصیلات، به تدریس، روزنامهنگاری و تألیف اشتغال داشت.
[49]. سوره شوری، آیه23.
[50] . سوره نور، آیه36.