بهناز محمد کاظمی در نشست علمی ترویجی که با موضوع تحلیل توصیه امام باقر به پذیرش ولایت خلفا برگزار شد، عنوان کرد:
این مقاله تحلیل توصیه امام باقر (ع) به پذیرش ولایت خلفا مبتنی بر اعتبارسنجی روایت «مَا ظَلَمَکم مِنْ حَقِّنَا مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ» است.
وی اظهار کرد: گاهی اساس یک اعتقاد، بر پایه روایتی بنا میگردد که پشتوانه عقلی- روایی نداشته و سبب ایجاد تنش در اعتقادات دیگر میشود. در منابع فریقین روایاتی وجود دارند که برخی از اهلسنت تلاش کردند تا حُسن رابطه اهلبیت (ع) را با خلفای سهگانه به اثبات رسانند.
وی بیان کرد: نقد و تحلیل این روایات به عنوان یک ضرورت علمی است؛ زیرا این دست از روایات تنها در حد نقل، بدون تبیین در مجامع روایی ثبت شده است. یكی از روایاتی که در آثار اهلسنت نقل شده حدیثی از کثیر النواء به نقل از امام باقر(ع) است که فرمودند «… مَا ظَلَمَانَا مِنْ حَقِّنَا مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ ..» به این معنا که شیخین در حق ما (اهلبیت) حتی به اندازه دانه خردلی ظلم نكردهاند.
کاظمی اضافه کرد: با توجه به نقل این روایت در کتب متقدم اهلسنت و قرارگیری آن در میانه روایاتی که همگی گویای فضیلت برای شیخین است و اینکه کوشیدهاند تا بازتاب آن را در کیفیت رابطه اهلبیت (ع) با خلفا نشان دهند؛ مسئله اصلی پژوهش نقد این روایت و دستیابی به پاسخ این سوال است که حدیث منسوب به امام باقر (ع) که در میان روایاتی از اهلسنت جای گرفته و نشان از حسن رابطه اهلبیت (ع) با اهلسنت دارد تا چه حد قابل اعتماد است؟
پیشنیه پژوهش
وی با بیان اینکه یافتن و اثبات غرض ابن شبه و دارقطنی دغدغه این پژوهش نیست، گفت: برخی پژوهشگران روایاتی از اهلسنت که حسن رابطه بین اهلبیت (ع) و شیخین بوده است را نقد و بررسی کردند مانند مقاله «دوبارزادگی امام صادق(ع) از ابوبكر در سنجه نقد» نوشته محسن رفعت.
بررسی حدیث در روایات اهل سنت
کاظمی با اشاره به اینکه نقل این روایت در منابع اهل سنت به طرق متعدد به کثیرالنواء و سپس به امام باقر (ع) میرسد، افزود: ابتدا ابن شبة در کتاب تاریخ المدینة سپس دارقطنی در کتاب فضائل الصحابة و مناقبهم و قول بعضهم فی بعض و بعد باقلانی در الإنتصار للقرآن نقل کرده است و منابع دیگر فقط قسمت انتهایی روایت که مربوط به لعن «مغیرة بن سعید» و «بیان بن سمعان» است را بیان کردند.
وی با بیان اینکه این حدیث در هیچ کدام از منابع متقدم و معتبر روایی شیعه نقل نشده و فقط در برخی از کتب متاخران نقل شده است، اظهار کرد: در کتاب الصوارم المهرقة فی نقد الصواعق المحرقة با سند ابن شبه همراه با بیان نكتهای کوتاه در رابطه با کثیر النواء، در کتاب الانتصار به صرف نقل از شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید و با سند جوهری و سید محمد مهدی خرسان نیز در کتاب المحسن السبط مولود أم سقط؟! با سند ابن شبه این روایت را نقل کرده اند.
وی با بیان اینکه روایت مذکور در منابع اهلسنت و شیعه یک گونه روایی دارد، تصریح کرد: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الصَّبَّاحِ قَالَ: حَدَّثَنَا یحْیى بْنُ الْمُتَوَكِّلِ أَبُوعَقِیلٍ، عَنْ كَثِیر النَّوَّى قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ: جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاكَ، أَرَأَیتَ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمَا هَلْ ظَلَمَاكُمْ مِنْ حَقِّكُمْ شَیئًا أَوْ ذَهَبَا بِهِ؟ قَالَ: لَا، وَالَّذِی أَنْزَلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیكُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا مَا ظَلَمَانَا مِنْ حَقِّنَا مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، فَأَتَوَلَّهُمَا؟ قَالَ: نَعَمْ، وَیحَكَ تَوَلَّهُمَا فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ، وَمَا أَصَابَكَ فَفِی عُنُقِی. ثُمَّ قَالَ: فَعَلَ اللَّهُ بِالْمُغِیرَةِ وَتِبْیانٍ، فَإِنَّهُمَا كَذِبَا عَلَینَا أَهْلَ الْبَیتِ» کثیر النواء گوید: به ابوجعفر محمدبن علی گفتم: فدایت شوم به من از ابوبكر و عمر خبرده که آیا در حق شما هیچ ستمی یا چیزی از آن را غصب کردند؟ فرمود: سوگند به آنكه قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا هشداری برای جهانیان باشد، خیر؛ ایشان حتی به اندازهی دانهی خردلی در حق ما ستم نكردند. عرض کردم: فدایت شوم پس آیا آن دو را دوست بدارم؟ فرمود: بله، وای بر تو! در دنیا و آخرت آن دو را دوست بدار و آنچه به تو رسید به گردن من است. سپس فرمود: خدا و پیامبرش از مغیرة (بن سعید) و تبیان (بن سمعان) بیزارند، چراکه آن دو برما اهلبیت دروغ بستند.
این پژوهشگر در بررسی منابع نقل شده گفت: در ابتدا کتاب تاریخ المدینة المنورة ابن شبة بزرگترین محدث قرن سوم را بررسی میکنیم که مورخان و محدثان اهلسنت از گزارشهای وی استفاده میکنند.
وی اضافه کرد: این کتاب سه بخش دارد که شامل زندگی و سیره پیامبر (ص)، عمر و عثمان است به شرح زندگی ابوبكر، خلیفة اول و امام علی (ع) نپرداخته است همچنین فضیلت نگاری خلیفه دوم و سوم و برجسته سازی مناقب این دو از ویژگیهای کتاب است.
وی با اشاره به مقتلنویسی مفصل و قابل توجه ابن شبة از خلیفه دوم و سوم بیان کرد: این کتاب از اشاره به وقایع تاریخی دوران پس از پیامبر مانند سقیفه و شخصیتهای محرّک مثل عایشه اجتناب کرده است بنابراین در خصوص پذیرش اخبار کتاب احتیاط بیشتری صورت میگیرد.
وی در تحلیل سندی روایت گفت: از میان سه راوی مذکور در سلسله سند ابن شبة، دو راوی کثیرالنواء و یحیی بن متوکل توسط رجالیان اهلسنت تضعیف شدهاند، بنابراین سند به دلیل ضعف راویان ضعیف تلقی میشود همچنین طریق روایت در کتاب فضائل الصحابة دارقطنی (م385ق) نیز مشابه با طریق ابن شبة (م262ق) در تاریخ المدینة است با این تفاوت که راوی یحیی بن متوکل در این سند به جای سلم بن سلام، محمد بن الصباح است.
کاظمی اضافه کرد: در سند دارقطنی روایت با پنج واسطه به معصوم میرسد و در این سند سه راوی متفاوت با سند ابن شبة است که در کتب رجالی تضعیف نشدهاند و رجالیان،علی بن ابراهیم الواسطی و عثمان بن احمد الدقاق را توثیق کردهاند، ولی مابقی سلسله سند که با سند ابن شبة یكسان است دارای راویانی است که توسط رجالیان اهلسنت تضعیف شدهاند؛ پس سند دارقطنی نیز ضعیف به شمار میآید.
وی ادامه داد: راوی آخر در همه طرق این روایت کثیرالنواء بوده است که از بتریه بوده است است بوده خود دلیل دیگری بر عدم صحت صدور روایت از امام باقر(ع) است؛ زیرا از جمله عقاید بتریها مشروعیت دادن به خلافت شیخین است.
وی در بررسی متن روایت گفت: این روایت هم با گزارشهای موجود در منابع تاریخی اهلسنت تضاد دارد و هم به لحاظ سیاق در میان آن دسته از روایاتی قرار دارد که سعی در نشان دادن رابطهای دوستانه میان اهلبیت (ع) و شیخین دارند. از سویی دیگر نیز بیان تعابیری همچون:«وَ جَعَلَ یَصُکُّ عُنُقَ نَفسِه»: در حالیکه به گردن خودش میزد و «یَقُول: وَمَا أصَابَکَ فَبِعُنُقِی»: میگفت آنچه به تو برسد به گردن من است که مبالغه واضع روایت را نشان میدهدیعنی واضع خواسته است که نشان دهد امام در مقام دفع دوست نداشتن شیخین است.
این پژوهشگر اضافه کرد: اگر این حدیث را بپذیریم یعنی پذیرفتیم که امام باقر (ع) نسبت به سیره و روش امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) بیتوجه بوده است، درصورتیکه اهلبیت (ع) به شهادت تاریخ در تمام عمرشان، خلافت ابوبكر را به رسمیت نشناختند و غضب حضرت زهرا (س) از شیخین تا زمان از دنیا رفتن و نفرین و شکایت ایشان از شیخین حکایت از همین امر دارد. پس نمی شود که حضرت زهرا (س) از خلیفه نخست غضبناک و به دنبال هر نماز از او بر خدا و رسول شكایت کند ولی فرزندش امام باقر (ع) در رابطه با حب آن دو و عدم غصب هیچ حقی از اهلبیت (ع) توسط آنان سخن بگوید
وی تاکید کرد: ابن شبه که روایت امام باقر (ع) برای نخستین بار در کتاب وی ذکر شده است در بخشی از کتابش روایت غضب حضرت زهرا (س) از شیخین و نفرین کردن آنان است را میآورد و در بخش دیگر روایت عدم غصب حق به اندازه دانه خردل را آورده است که نشان از تضاد و تناقض در عملكرد ابن شبه دارد.
وی در تحلیل تضاد روایت مذکور با روایات غصب فدک اظهار کرد: ابوبكر فدک را از حضرت زهرا (س) به نفع حكومت مصادره کرد و حضرت تا آخرین لحظات حیات، حق خویش حق خود را مطالبه میکردند. حدیث «لا نورثُ ماترکناهُ صدَقَة» مورد استناد خلیفه در تصرف فدک از هیچ یک از روات و صحابه، جز ابوبكر نقل نشده است که بخاری از سه طریق به نقل این روایت پرداخته که هر سه به عایشه منتهی میشود و عایشه نیز از قول پدرش ابوبكر آن را روایت میکند.
کاظمی با بیان اینکه غصب فدک مصداقی بارز است که شیخین حق اهلبیت (ع) را غصب کردند گفت: اهل سنت در بحث جمع روایات غصب فدک و روایت مذکور بیان کردند که زمین فدک حق شخصی حضرت زهرا (س) نبوده و متعلق به عموم مسلمین بوده است و شیخین حق مسلمین از بیت المال را گرفتند پس در مسئله فدک غصبی شكل نگرفته است که این ادعا با آیه شش سوره مریم و آیه 16 سوره نمل و ناسازگاری شان حضرت زهرا با پیگیری مکرر بیت المال و حق دیگر مسلمانان برای خود رد میشود.
تعارض با شهادت حضرت زهرا(س)
وی گفت: درمنابع اهل سنت روایاتی وجود دارد که بیان وقایع شهادت حضرت زهرا (س) پرداخته است مانند اینکه ضربه ای به حضرت زهرا زده میشود که باعث سقط فرزندشان میشود که اهل سنت برای این تعارض نیز توجیحاتی بیان کردند از جمله اینکه هرکسی با اجتماع مسلمین همراه نشود باید با وی برخورد شود، حتی اگر دختر رسول خدا (س) باشد به علاوه بیان کردند که روایان شرح شهادت حضرت زهرا (س) توسط شیخین، ضعیف یا شیعی مذهب هستند.
وی عنوان کرد: وقتی شرح حال راویانی که از نظر اهل سنت ضعیف هستند را بررسی میکنیم متوجه میشویم که آنان روایانی هستند که فضائل اهل بیت (ع) را بیان کردند و برای بیان علت کذب او میگویند روایت طعن خلفا را دارد.
تعارض با روایت جسارت به بیت وحی
وی گفت: روایاتی از سیره پیامبر (ص) وجود دارد که نشان میدهد خانه حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) دارای شأنیت بوده است و در کتب اهل سنت نیز ذکر شده است و در کنار آن نیز روایاتی دارند که نشان از هتک حرمت خانه توسط شیخین در زمان وجود دارد برای مثال در برخی کتب تاریخی نقل شده است که ابوبكر در جستجوی جمعی بود که با او بیعت نكردند و در خانه علی (ع) جمع شده بودند، عمربنخطّاب را نزد آنها فرستاد، عمر کنار در خانة علی (ع) آمد و با صدای بلند علی (ع) و آنان را که در خانهاش جمع شده بودند، طلبید و گفت: از خانه برای بیعت با ابوبكر، بیرون آیید، آنها از بیرون آمدن امتناع کردند، عمر دستور به جمع آوری هیزم میکند و زمانی که به عمر گفتند: فاطمه (س) در خانه است، عمر گفت: «خانه را به آتش میکشم حتی اگر فاطمه (س) در خانه باشد.
تحلیل تعارضات با روایات تعامل اهلبیت(ع)با شیخین
وی ادامه داد: در اهلسنت بیان شده است که حضرت زهرا (س) تا پایان عمر از شیخین رویگردان بودند تا آنجا که پاسخ سلام آنها را نداده و به شخص ابوبكر فرمود: هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما شكایت خواهم کرد. صراحت کلام حضرت زهرا (س) علاوه بر منابع شیعه در منابع اهلسنت نیز ثبت شده است.
کاظمی تاکید کرد: همه روایات بیان شده در تعارض با روایت مورد بحث است و اگر بپذیریم شیخین حقی را حتی به اندازه دانه خردلی از اهلبیت (ع) غصب نكردهاند، باید توجیهی برای روایات غصب فدک، غصب خلافت، خشم حضرت زهرا (س) و شهادت ایشان و فرزندشان بیاوریم.
سیاق روایت
وی بیان کرد: امام باقر (ع) در انتهای روایت میفرماید از مغیرة بن سعید و بیان بن سمعان بیزارم علت بیزاری جستن امام این است کهاین دو ادعای امامت و نبوتی داشتند. مغیرة بن سعید احادیث جعلی و آرای غالیانه خود را در کتابهای اصحاب امام محمد باقر (ع) میآورده است.
وی عنوان کرد ابن شبة روایت مذکور را در کتاب تاریخ المدینة ذیل عنوان حضرت زهرا (س)، حضرت علی (ع) و عباس و طلب میراثشان آورده است و دارقطنی نیز در کتاب فضائل الصحابة روایت آن را در سیاق آن دسته از روایاتی آورده است که از آنها رابطه و برخورد دوستانه صادقین (ع) با شیخین برداشت شود.
تقیه
این پژوهشگر عنوان کرد: با وجود ضعف سندی و عدم صحت متن روایت به علت ناسازگاری با سیرة ائمه (ع)، برفرض صحت سند و اتقان متن روایت، با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی حیات امام باقر (ع) در نهایت میتوان روایت مذکور را جزء روایات تقیهای محسوب کرد.
در نقد مقاله
دکتر نرگس بهشتی در این نشست عنوان کرد: خوشحال هستیم که فضایی برای جمعهای تخصصی بانوان فراهم شده است؛ زیرا جمعهای تخصصی برای بانوان کم است ویا امکان حضور بانوان در جلسه تخصصی مهیا نیست امیدوارم این جلسه فتح بابب برای فعالیت بانوان درحوزه های تخصصی در مراکز مرتبط با مراکز حوزوی باشد.
وی بیان کرد: انتشار این مقاله در مجله علمی_پژوهشی و حضور در جمع مقالات برگزیده جشنواره نشان میدهد که مقالهای جامع است.
وی ادامه داد: این مقاله سه بخش کلی دارد که در بخش اول منابع حدیثی مطرح شده و در بخش دوم علت سنجی سندی و بخش سوم اعتبار سنجی محتوایی صورت گرفته است.
وی با بیان اینکه مقاله از ادبیات مناسبی برخودار است و از منابع خوبی استفاده شده است، اضافه کرد: مقاله در رابطه با مساله پذیرش ولایت خلفا است که یک امر روایی و اعتقادی است.
وی بیان کرد: در مباحث نقد حدیث از منابع اهل سنت باید این چالش مشخص شود که حدیث در فضای شیعی، سنی و یا گفتمانی بررسی میشود. اگر این امر در فضای اهل سنت انجام میشود باید در مساله سندی منطبق با معیارهای نقدی اهل سنت پیش برویم و آنچه آنان ضعیف دانستهاند را ضعیف بدانیم. اگر حدیثی را از منابع اهل سنت بر میداریم و می خواهیم بر اساس شیعی پیش میرویم باید جایگاه دیدگاه شیع و امکان بررسی با معیارهای تشیع در نقد رجال مورد توجه قرار بگیرد.
وی با بیان اینکه توجه به این امر در روایات اعتقادی که نقطه تمایز شیع و سنی است اهمیت بیشتری دارد، گفت: اگر در فضای گفتمانی بیان کنیم باید بررسی کنیم آیا این گفتمان قابل شکل گیری است یعنی در فضایی که افتراق شیعه واهل سنت است می توانیم فضای گفتمانی ایجاد کنیم؟
وی ادامه داد: منابع این حدیث برای اهل سنت است و اگر در منابع شیعی نقل شده به خاطر این است که کتب شیعی، در رد کتب سنی نوشته شده است و به همین خاطر حدیث در آن نقل شده است.
ناقد با بیان اینکه شیوه تاریخ نگاری در قضاوت ما نسبت به کتاب اثر دارد، اظهار کرد: امر مهم در کتاب المدینه این است که در شیوه تاریخ نگاری بینش عقیدتی این فرد پررنگ است و بینش واقع گرایانه ندارد و این حدیث دقیقا در جایی است که مربوط به اعتقادات فرد است.
وی در نقد سند گفت: در نقد سند باید به منابع اهل سند توجه شود و ضعف و قوت آن فرد در منابع اهل سنت توجه شود؛ مثلا کثیرنواء در رجال شیعه تضیف شده است اما در اهل سنت فردی به نام کثیربن کاربند و فردی به نام کثیرنواء داریم که فرد اول تایید شده است و نظریه آقای خویی بیان میکند که هر دو یک نفر هستند اما علامه شوشتری بیان میکنند دو نفرهستند
در تحلیل محتوا
وی با اشاره به اینکه نگارنده مقاله سعی کرده بود که بر اساس منابع اهل سنت گزارش بدهد که که نکته بسیار خوب و مهم است، اضافه کرد: در این امور صرفا با ارائه این مطالب نمیتوانیم به نتیجه برسیم همانگونه که تا کنون نرسیدیم؛ زیرا اهل سنت این امور را در کتب خود میدانند و باید از راههای دیگری برای اثبات این گفتمان استفاده کنیم.
بهشتی یادآور شد: از زمان امام باقر (ع) تا زمان امام رضا (ع) ائمه در فضای تقیهای فعالیت میکنند و شاهد روایتهایی هستیم که بعدا ائمه اعلام کردند که در فضای تقیه بیان شده بوده است.
در پاسخ به نقد
کاظمی در جواب نقد عنوان کرد: در نکته اول باید بیان شود که بررسی در گفتمان اهل سنت بوده است و نکاتی که شیعه بیان شده است اضافه بر آن است و رویکرد این بوده است که روایات اهل سنت در فضای اهل سنت بررسی شود.
وی در بیان میزان اثر گذاری بیان کرد: وقتی انسان عاقلی به امری اعتقاد دارد باید برای نقاط مخالف نیز دلیل قانع کننده ای داشته باشد. رویکرد مقاله این بوده است با سخن خودشان رویکردشان رد شود.
وی اظهار کرد: در منابع شیعی اثری از این روایت نیست در کتبی که بیان شده است در قالب رد عقاید اهل سنت بوده است و نکته این است که در کتاب های شیعی که بیان شده است و به رد راوی پرداخته شده است و در رد روایت سخنی گفته نشده است.
کاظمی تاکید کرد: کثیرنواء در میان برخی از منابع اهل سنت ضعیف دانسته شده است.